hi

زخمی که منو تو رو به هم رسوند پارت ②④
🐯اگه ناراحتی شرمنده چون حکم دارم /برگه رو گرفت جلوش/🐰وایسا ببینم... خب.. خب.. کیم.. هانول؟.. اشتباه اومدی دادا.. 🐯بعدا مشخص میشه.. بگردین... /چند نفر رفتن سمت در عمارت.. هرجا رو میخوای بگرد.. چیزی پیدا نمیکنی.. 🐰چایی در خدمت باشیم؟ 🐯ممنون.. بکش کنار. خودشو زد به شونم و از کنارم رد شد.. رفت توی عمارت دنبالش رفتم و ارامشم رو حفظ کردم ولی داشتم سکته می کردم.. تا الان نتونستن بگیرنم چون مدرکی علیه من نبوده.. ولی اگه بویی ببره.. باید با خانواده خدافظی کنم.. همه ی اتاق هارو داشتن میگشتن تهیونگ به سمت اتاق سولی کردو رفت تو سولی داشت درس میخوند که صدای باز شدن در رو شنید برگشت سمتمون و گفت:مشکل چیه؟ تهیونگ تعظیم کوچیکی کرد و گفت:ببخشید خانم.. میخوام اگر اشکالی نداره اتاقتون رو بگردم. سولی بازیگر حرفه ایه.. با قیافه ی تعجب زده بهم نگا کردو گفت:داداش.. عادیه؟ 🐰عادیه.. 🦋خیلی خب.. بگرد.. فقط.. هرچی دیدی ندیدیااا. برو بگرد فقط به هم نریز حوصله جمع کردن ندارم دوباره برگشت سمت میزش شروع کرد درس خوندن تهیونگ رفت سمت کمد لباساش.. چیزی پیدا نکرد.. خواهر خودم بود.. کشورها رو گشت.. اخری رو که وا کرد قلبم وایساد توی اون لباسای هانا بود ولی سریع بست رفت سمت کتاب خونه اش خودم دوباره کشو رو وا کردم دیدم هرچی شرت و لباس خواب باز بود اون تو بود چرا به فکر خودم نرسید ایول! تهیونگ همه جارو گشت حتی زیر تخت.. ولی به عقب جنم نمیرسید زیر فیبر تخت رو بگرده.. اون جا تمام وسایل شخصی هانول بود.. تهیونگ از اتاق سولی رفت بیرون قبل کامل در اومدن از اتاق سولی بهش 👍نشون دادم و خارج شدم.. تهیونگ و همکاراش همه جارو گشتن ولی چیزی دستگیرش نشد.. از عمارت خارج شد عین جوجه اردک دنبالش راه افتاده بودم و کلتم توی شلوارم توی پهلوم فرو می رفت.. رفت پشت عمارت.. خدایا.. خدایا.. همین یه دفعه.. اون جا ما یه انباری داشتیم که وسایل اضافه مثل گوشتو این چرتو پرت های غذایی رو میذاشتیم.. اونم ریخت بیرون گشت انکار هانول رو میتونم اون جا جا کنم تهیونگ گرفت به دیوار ها تکیه داد دقیقا همون جایی که پشتش اتاقک بود اگه صدایی در میومد به چوخ میرفتم ویو هانول ته.. تهیونگ بود.. به دیوار جلوم تکیه داده بودو داشت با کوک حرف میزد به هانا نگا کردم داشت گریه اش میگرفت که جلو دهنش رو گرفتم و گفتن جیغ نکش! چشماش خیس شده بود و اب چشماش دستام رو خیس میکرد.. انتخاب کردم.. پای کوک وایمستم.. ازت میگذرم تهیونگ.. اسیب نبین! هانا دستم رو گاز میگرفت ولی به رو خودم نیاوردم ویو تهیونگ.. یعنی چی؟ هیچ اثری تو عمارت این چلقوز(محبت) نیست.. کاغذ رو در واردم و بازش کردم و یقه ی جونگ کوک رو گرفتم و چسبوندنش به دیوار پشت سر خودم رفتم
دیدگاه ها (۵)

hi

hi

hi

hi

پلیس. ابلیس. part ²⁰جونگ کوک : برید خدارو شکر کنید ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟏کوک:آنا‌............کای: ارباب.کوک:چی شده؟کای...

روانی منP54

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط